محل تبلیغات شما
مسلم بن عقیل؛ یار وفادار حسین علیه السلام

وصال مسلم به ملكوت، او كه در عرفه شهید شد تا دعای عرفه مولی الكونین را تفسیر كند و حماسه مسلم بودن و تسلیم نشدن را بیافریند. 
در دوران امامت ده ساله امام حسن مجتبی علیه السلام كه از سخت ترین دوره های تاریخ اسلام نسبت به پیروان اهل بیت و طرفداران حق بود، مسلم بن عقیل » با خلوص هر چه تمام در مسیر حق بود و از باوفاترین یاران و از خواص اصحاب امام حسن محسوب می شد. پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام كه امامت به حسین بن علی علیهماالسلام رسید تا مرگ معاویه كه یك دوره ده ساله بود؛ باز مسلم بن عقیل » را در كنار امام حسین علیه السلام می بینیم.
به یاد روح بزرگ انسان های خودساخته و پاكی كه ایثارشان در راه خدا الهام بخش تعهد و فداكاری است. عظمت انسانی چهره های پرفروغ تاریخ خونبار ما چون مسلم بن عقیل » و هانی بن عروه»، اسوه همه كسانی است كه در زندگی به هدف هایی والاتر از دنیا اعتقاد دارند و ارزش های متعالی را می جویند. انسان های نمونه از نظر ایمان، اخلاق، شهامت، جوانمردی و استقامت، همیشه زینت تاریخ بوده و هستند. 
مسلم بن عقیل » یكی از این چهره هاست. شنیدن نام این انسان والا و سرباز فداكار راه حق، یاد آور همه خوبی ها، رشادت ها و جوانمردی هاست؛ و خواندن زندگینامه این سردار رشید اسلام، درس آموز و الهام بخش و سازنده است. حماسه مسلم بن عقیل در كوفه، پیش درآمدی بر نهضت عظیم عاشورا بود؛ و خود مسلم، پیشاهنگ نهضت سیدالشهدا علیه السلام و سفیر انقلاب كربلا و پیش مرگ حماسه تاریخ ساز و جاویدان عاشورا بود. 
درباره مسلم بن عقیل » ، چه می توان گفت، جز بیان صداقت و رشادت و ایمانش؟ و چه می توان نوشت، جز فداكاری و حماسه و آزادگی اش، و چه می توان شنید جز عمل به وظیفه و اطاعت از امام و جهاد در راه حق تا مرز شهادت. و مسلم بن عقیل » كیست؟ تجسمی از ارزش های والای مكتب؛ الگو و اسوه ای از یك جوانمرد سلحشور و انقلابی پاكباخته و دل به راه خدا داده و سر به راه دوست سپرده و قدم در راه حق نهاده و با شهادت به معراج قرب پروردگار رسیده است. 

مسلم بن عقیل كیست؟
در میان جوانان برومند بنی هاشم »، مسلم بن عقیل »، فرزند عقیل یكی از چهره های تابناك و شخصیت های بارز، به شمار می رفت. عقیل » برادر حضرت علی علیه السلام و دومین فرزند ابوطالب بود. 
معاویه، پس از بیست سال سلطنت استبدادی مُرد. یزید، پس از معاویه بر سر كار آمد و با تهدید و تطمیع بر اوضاع مسلط شد. می خواست اباعبدالله الحسین علیه السلام را هم به بیعت وادار كند، كه سیدالشهدا نپذیرفت و به طور مخفیانه، همراه با جمعی از خانواده خود، شبانه از مدینه بیرون آمد و به حرم خدا در مكه پناهنده شد، تا در ضمن آن، از فرصت مناسب ایام حج در جهت آگاهانیدن مردم، بهره برداری كند.
مسلم بن عقیل »، برادرزاده امیرالمؤمنین و پسر عموی حسین بن علی بود. دودمانی كه مسلم در آن رشد یافت، دودمان علم و فضیلت و شرف بود و خاندانی كه شخصیت انسانی و اسلامی مسلم بن عقیل » در آن شكل گرفت، بهترین زمینه را برای تربیت و تكامل معنوی و حماسی مسلم فراهم كرد. 
از آغاز كودكی، در میان جوانان بنی هاشم به خصوص در كنار امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) بزرگ شد و كمالات اخلاقی و بنیان ولایت و درس های حماسه و ایثار و شجاعت را به خوبی فرا گرفت. اجداد مسلم بن عقیل » كسانی، چون ابوطالب » و فاطمه بنت اسد» بودند كه در فرزندان خویش، شجاعت و ایمان و دلاوری را به ارث می گذاشتند و مسلم بن عقیل »، شاخه ای پربار از این اصل و تبار بود؛ و بنا به اصل وراثت، خصلت های برجسته را از نیاكان خود به ارث برده بود. 
به نقل مورخان، در زمان حكومت آن حضرت (بین سال های 36 تا 40 هجری) از جانب آن امام، متصدی برخی از منصب های نظامی در لشگر بوده است، از جمله در جنگ صفین، وقتی كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) لشگر خود را صف آرایی می كرد، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقیل » را بر جناح راست سپاه، مامور كرد. 
شناسنامه مسلم بن عقیل » را، پیش از آن كه از نیاكان و سرزمین و قبیله جستجو كنیم، باید در فكر، عمل و زندگانی اش بیابیم؛ این بهترین معرف مسلم بن عقیل » است. مسلم بن عقیل »، در دوران خلافت علی علیه السلام در خدمت آن حضرت، مدافع حق بود و پس از شهادت آن امام، هرگز از حق كه در خاندان او و امامت دو فرزندش، حسنین (علیهماالسلام) تجسم پیدا كرده بود جدا نشد و عاقبت هم، جان پاكش را بر این آستان فدا كرد. 
یزید برای حفظ سلطه و حاكمیت بر كوفه عنصر ناپاك و سفاك و خشنی همچون عبیدالله بن زیاد» را كه حاكم بصره بود، انتخاب كرد. ابن زیاد» با حفظ سمت، والی كوفه نیز شد. ماموریت ابن زیاد آن بود كه به كوفه برود و مسلم بن عقیل » را دستگیر كند و سپس او را محبوس یا تبعید كند، یا به قتل برساند.
در دوران امامت ده ساله امام حسن مجتبی (علیه السلام) كه از سخت ترین دوره های تاریخ اسلام نسبت به پیروان اهل بیت و طرفداران حق بود، مسلم بن عقیل » با خلوص هر چه تمام در مسیر حق بود و از باوفاترین یاران و از خواص اصحاب امام حسن محسوب می شد. پس از شهادت امام مجتبی (علیه السلام) كه امامت به حسین بن علی (علیهماالسلام) رسید تا مرگ معاویه كه یك دوره ده ساله بود؛ باز مسلم بن عقیل » را در كنار امام حسین (علیه السلام) می بینیم. در این دوره بیست ساله، یعنی از شهادت علی علیه السلام تا حادثه كربلا بسیاری از كسان، یا مرعوب تهدیدها شدند یا مجذوب زر و سیم و فریفته دنیا و صحنه حق را رها كردند و یا به معاویه پیوستند و یا انزوای بی دردسر را برگزیدند، ولی آنان كه قلبی سرشار از ایمان و دلی سوخته در راه حق داشتند و مسلمانی را در صبر و مقاومت و مبارزه در شرایط دشوار می دانستند، امامان حق را تنها نگذاشتند و با زبان و مال و جان و فرزند، به فداكاری در راه خدا و جهاد فی سبیل الله پرداختند. 
ارزش و فضیلت پیروان حق در آن دوره، به خصوص وقتی آشكارتر می شود كه به شرایط دشوار دینداری و حق پرستی در روزگار سلطه امویان آگاه باشیم. 
حضرت علی علیه السلام از پیامبر اسلام حدیثی را در مدح عقیل » نقل می كند كه آن حضرت فرمودند: 
من او را (عقیل ) به دو جهت دوست دارم: یكی، به خاطر خودش، و یكی هم به خاطر این كه پدرش ابوطالب او را دوست می داشت.» و در آخر، خطاب به علی علیه السلام فرمود: 
فرزند او مسلم بن عقیل » كشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشك می ریزد و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود می فرستند.» 
معاویه، پس از بیست سال سلطنت استبدادی مُرد. یزید، پس از معاویه بر سر كار آمد و با تهدید و تطمیع بر اوضاع مسلط شد. می خواست اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را هم به بیعت وادار كند، كه سیدالشهدا نپذیرفت و به طور مخفیانه، همراه با جمعی از خانواده خود، شبانه از مدینه بیرون آمد و به حرم خدا در مكه پناهنده شد، تا در ضمن آن، از فرصت مناسب ایام حج در جهت آگاهانیدن مردم، بهره برداری كند. 
سال شصت هجری بود. اقامت چهار ماهه امام حسین علیه السلام در مكه و برخورد با مردم و تشكیل اجتماعات و گفتگوها، مردم را با انگیزه و اهداف امام، از امتناع از بیعت با یزید، آشنا كرد؛ به خصوص مردم كوفه از اقدام انقلابی امام حسین علیه السلام خوشحال و امیدوار شدند. مردم كوفه، خاطره حكومت چهار ساله علوی را به یاد داشتند و در این شهر، شخصیت های برجسته و چهره های درخشانی از مسلمانان متعهد و یاران اهل بیت بودند. از این رو نامه ها و طومارهای مفصلی با امضای چهره های معروف شیعه در كوفه و بصره به امام حسین علیه السلام نوشتند، كه تعداد این نامه ها به هزاران می رسید. كوفیان، گروهی را هم به نمایندگی از طرف خود به سركردگی ابوعبدالله جدلی » به نزد آن حضرت فرستادند و نامه هایی همراه آنان ارسال كردند. 
در میان نامه ها و امضاها، نام شخصیت های بزرگی از كوفه همچون شبث بن ربعی » و سلیمان بن صرد» و مسیب بن نجبه » و . به چشم می خورد كه از آن حضرت می خواستند مردم را به بیعت با خود دعوت كند و به كوفه بیاید و یزید را از خلافت خلع كند. 
امام، تصمیم گرفت در مقابل اصرار و دعوت های مكرر مردم كوفه، عكس العمل نشان داده و اقدامی كند. برای ارزیابی دقیق اوضاع كوفه و میزان علاقه و استقبال مردم و تهیه مقدمات لازم و شناسایی و سازماندهی و تشكل نیروهای انقلابی، ضروری بود كه كسی قبلا به كوفه رفته و این ماموریت را انجام دهد و گزارشی دقیق از وضعیت شهر و مردم، به او بدهد. 
حسین بن علی علیهماالسلام در یكی از منازل میان راه، خبر شهادت این سه یار وفادار خویش را شنید. شهادت مسلم بن عقیل »، هانی» بن عروه و عبدالله یقطر، امام را ناراحت كرد و امام فرمود: انا لله و انا الیه راجعون » و اشك در چشمانش حلقه زد. چندین بار، برای مسلم بن عقیل » و هانی» از خداوند رحمت طلبید و گفت: خدایا برای ما و پیروانمان منزلتی والا قرار بده و ما را در قرارگاه رحمت خویش جمع گردان، كه تو بر هر چیز، توانایی!»
حضرت حسین بن علی (علیهماالسلام) مناسب ترین فرد برای این ماموریت محرمانه را مسلم بن عقیل » دید، كه هم آگاهی ی و درایت كافی داشت، و هم تقوا و دیانت، و هم خویشاوند نزدیك امام بود. به نمایندگانی كه از كوفه آمده بودند، فرمود: من، برادر و پسر عمویم مسلم بن عقیل » را با شما به كوفه می فرستم، اگر مردم با او بیعت كردند؛ من نیز خواهم آمد. 
این كه امام از مسلم بن عقیل » به عنوان برادرم » و فرد مورد اعتمادم » نام می برد، میزان اعتبار و لیاقت و كفایت مسلم بن عقیل را می رساند. آنگاه مسلم بن عقیل » را طلبید و به او فرمود: به كوفه می روی، اگر دیدی كه دل و زبان مردم یكی است و آنچنان كه در این نامه ها نوشته اند متحدند و می توان به وسیله آنان اقدامی كرد، نظر خودت را بر من بنویس و مسلم بن عقیل » را وصیت و سفارش كرد، به این كه: 
پرهیزكار و با تقوا باش؛ نرمش و مهربانی به كار ببر؛ فعالیت های خود را پوشیده دار؛ اگر مردم، یكدل و یك جان بودند و در میانشان اختلافی نبود، مرا خبر كن. 

اعزام مسلم بن عقیل » و فرستادن این پیام به كوفه، پاسخی به همه نامه ها و دعوت ها و طومارها بود. محتوای پیام امام، در این چند محور، خلاصه می شود: 
1 - تایید كامل از مسلم بن عقیل » به عنوان برادر، پسر عمو و نماینده ای مورد اطمینان. 
2 - محدوده مسؤولیت مسلم بن عقیل » در كوفه نسبت به ارزیابی وحدت كلمه و صداقت مردم. 
3 - پاسخی به دعوت های مكرر، به عنوان اتمام حجت. 
4 - درخواست از مردم برای حمایت و اطاعت از مسلم بن عقیل. » 
مسلم بن عقیل » با گرفتن دو راهنما از مكه به سوی كوفه حركت كرد. و اینك، مسلم بن عقیل »، با شهری رو به روست، حادثه خیز و پر ماجرا و با گرایش های مختلف؛ شهری با افكار گوناگون كه اگر چه به ظاهر آرام است، اما آرامش قبل از طوفان را می گذراند. 
شیعیان، دسته دسته به خانه مختار می آمدند و با مسلم بن عقیل » دیدار و بیعت می كردند و مسلم بن عقیل » هم نامه امام حسین علیه السلام را خطاب به مؤمنان و مسلمانان كوفه برای هر جماعتی از آنان می خواند. 
روز به روز بر تعداد هواداران امام حسین علیه السلام كه با نماینده اش مسلم بن عقیل »، بیعت می كردند افزوده می شد تا این كه پس از چند روز، به هزاران نفر می رسید. 
با وجود این همه بیعت گران جان بر كف و انقلابی های آماده برای هرگونه فداكاری در راه حمایت حسین (علیه السلام) و بر انداختن حكومت یزید، مسلم بن عقیل »، طی نامه ای اوضاع را به امام گزارش داد و با بیان شرایط و زمینه مساعد برای نهضت از امام خواست كه به سوی كوفه بشتابد. 
اكنون مسلم بن عقیل »، نگینی در میان حلقه انبوه یاران است حضورش مایه دلگرمی امیدواران است شكوه و هیبتی دارد، میان كوفیان جایی و محبوبیتی دارد، و هر شب، صحبت از جنگ است، سخن از شستشوی لكه های ذلت و ننگ است كلام از شور جانسوز حقیقت هاست، ز رفتن »ها و ماندن » هاست. ولی دوران آن كم بود و كم پایید، تمام شعله ها ناگه فرو خوابید . 
یزید برای حفظ سلطه و حاكمیت بر كوفه عنصر ناپاك و سفاك و خشنی همچون عبیدالله بن زیاد» را كه حاكم بصره بود، انتخاب كرد. ابن زیاد» با حفظ سمت، والی كوفه نیز شد. ماموریت ابن زیاد آن بود كه به كوفه برود و مسلم بن عقیل » را دستگیر كند و سپس او را محبوس یا تبعید كند، یا به قتل برساند. 
مردمی كه با مسلم بن عقیل » بیعت كرده و در انتظار آمدن حسین بن علی (علیهماالسلام) به كوفه بودند، با ورود ابن زیاد به كوفه، وضعی دیگر پیدا كردند. فردا صبح كه مردم برای نماز جماعت به مسجد آمدند، ابن زیاد از دارالاماره بیرون آمد و در سخنان خود، خطاب به مردم گفت: . امیرالمؤمنین یزید، مرا فرمانروای شهر و این مرز و بوم و حاكم بر شما و بیت المال قرار داده است و به من دستور داده كه با ستمدیدگان، انصاف و با محرومان بخشش داشته باشم و به فرمانبرداران نیكی كنم و با متهمان به مخالفت و نافرمانی با شدت و با شمشیر و تازیانه رفتار كنم. پس هر كس باید بر خویش بترسد. راستی گفتارم هنگام عمل روشن می شود؛ به آن مرد هاشمی مسلم بن عقیل » هم برسانید كه از خشم و غضب من بترسد.» 
از این پس، مجرای بسیاری از حوادث، دگرگون شد و اوضاع برگشت. ابن زیاد، رؤسای قبایل و محله ها را طلبید و برایشان صحبت های تهدیدآمیز كرد و از آنان خواست كه نام مخالفان یزید را به او گزارش دهند، وگرنه خون و مال و جانشان به هدر خواهد رفت. 
حزب اموی، كه می رفت بساطش نابود و برچیده گردد، دیگر بار جان گرفت و آن تهدیدها و تطمیع ها و فریبكاری ها و تبلیغ های دامنه دار، تاثیر خود را بخشید و والی جدید، توانست با قدرت و قوت و با تمام امكانات جاسوسی و خبرگیری و خبررسانی، جوی از وحشت و ارعاب را فراهم آورد. با دستگیری ها و خشونت ها و برخوردهای تندی كه انجام داد، بر اوضاع مسلط شد و ورق برگشت. 
مسلم بن عقیل »، در خانه مختار» بود كه صحنه حوادث به صورتی كه یاد شد، پیش آمد. از آن جا كه ابن زیاد، برای سركوبی انقلابی ها به دنبال رهبر این نهضت؛ یعنی مسلم بن عقیل » می گشت، مسلم بن عقیل » می بایست جای امن تر و مطمئن تری انتخاب كند. این بود كه مقر و مخفیگاه خود را تغییر داد و به خانه هانی » رفت. 
هانی بن عروه»، از بزرگان كوفه و چهره های معروف و پر نفوذ شیعه در این شهر بود كه هواداران و نیروهای مسلح و سواره ای كه تعدادشان به هزاران نفر می رسید در اختیار داشت. هانی»، در آن هنگام حدود نود سال داشت و افتخار حضور پیامبر را هم درك كرده بود و در زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم در جنگ های جمل و صفین و نهروان ملازم ركاب آن حضرت بود و از اخلاصی والا و وفایی شایسته در حق اهل بیت پیامبر برخوردار بود. 
اینك، بار دیگر موقعیتی پیش آمده بود كه هانی»، صداقت و ایمان و تعهد خویش را نسبت به حق نشان دهد و در این شرایط خطرناك و اوضاع بحرانی، پذیرای مسلم بن عقیل » گردد كه در راس نیروهای شیعی است و تحت تعقیب از سوی حاكم كوفه. 
نهضت مسلم بن عقیل » و هوادارانش، صورت مخفی تری گرفت و ارتباط ها پنهان تر انجام می شد. با تغییر شرایط، كوفه به كانون خطری برای انقلابی های شیعه تبدیل شده بود كه با كمترین غفلتی ممكن بود خطرات بزرگی پیش بیاید. ت كلی ابن زیاد» نابودی مسلم بن عقیل » و شكست این نهضت بود و برای این كار، دو نقشه كلی را در دست اجرا داشت:
1- جستجو و تعقیب مسلم بن عقیل » و طرفدارانش. 
2 - خریدن سران شهر و چهره های با نفوذ. 
برای پی بردن به مخفیگاه مسلم بن عقیل » و اطلاع از قرارها و برنامه ها و شناختن عوامل مؤثر در نهضت مسلم بن عقیل »، راهی كه از سوی ابن زیاد پیش گرفته شد، استفاده از یك عامل نفوذی بود كه با جاسوسی، اخبار نهضت مسلم را به حكومت برساند. این عامل نفوذی ابن زیاد كسی جز معقل » نبود. معقل كه از سرسپردگان حكومت بود، با دریافت سه هزار درهم، مأموریت یافت كه به عنوان یك هوادار مسلم بن عقیل » و طرفدار نهضت با طرفداران مسلم بن عقیل » تماس بگیرد و به عنوان یك انقلابی، كه می خواهد این پول ها را برای صرف در راه انقلاب و تهیه سلاح و امكانات مبارزه به مسلم بن عقیل » تحویل دهد، كم كم به پیش مسلم بن عقیل » راه یافته و از خانه او و تشكیلات و افراد مؤثر، گزارش تهیه كرده و به ابن زیاد خبر دهد. 
به این صورت، كم كم این جاسوس ابن زیاد، به خانه هانی هم كه پناهگاه مسلم بن عقیل » بود راه پیدا كرد و با مسلم ملاقات نمود و پول ها را به او تحویل داد و به تدریج خود را یكی از طرفداران نهضت، جا زد. صبح ها زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت و اخبار درونی نهضت را به عبیدالله زیاد، گزارش می داد. 
با پی بردن به مخفیگاه مسلم بن عقیل » و مركزیت نهضت و افراد مؤثر در جریان مبارزه، ابن زیاد، بیشتر احساس خطر كرد و تصمیم گرفت كه هر چه زودتر دست به كار شود و انقلاب را قبل از آن كه به مرحله غیر قابل كنترلی برسد، در هم شكسته و سران نهضت و مقاومت انقلابی ها را در هم شكند. این بود كه نقشه حمله گسترده به نهضت و پیشگامان آن و چهره های سرشناس تشكیلات مسلم بن عقیل » كشیده شد و اولین گام، دستگیری هانی » بود. 
نقش هانی » در نهضت، بسیار بود؛ از این رو والی كوفه به فكر دستگیری هانی» افتاد تا از این طریق به مسلم بن عقیل » هم دسترسی پیدا كند، زیرا می دانست تا وقتی كه هانی»، در محل خود مستقر باشد، بازداشت مسلم بن عقیل » عملی نیست و نیروهای زیادی كه در اختیار و در فرمان هانی» هستند، مقاومت و دفاع خواهند كرد. پس باید با نقشه ای پای هانی را به دارالاماره » بكشد و او را در همان جا زندانی كند تا بین او و مسلم بن عقیل » جدایی بیفتد. 
هانی» به بهانه مریضی پیش عبیدالله زیاد» نمی رفت، تا این كه ابن زیاد، چند نفر را در پی او فرستاد و با این بهانه كه والی كوفه می خواهد تو را ببیند، او را به دارالاماره بردند. 
ابن زیاد، با جوش و خروش، برای مردم، سخنانی تهدیدآمیز، همراه با تطمیع، بیان می كرد. قساوت و خشونت از گفتارش می بارید. بیشترین تهدید، نسبت به كسانی بود كه به مسلم بن عقیل » پناه دهند و مژده جایزه به كسی داد كه مسلم بن عقیل » را یا خبری از او را نزد او بیاورد. مسلم بن عقیل » نایب و نماینده حسین بود. نسخه ای برابر با اصل. تصمیم گرفته بود كربلایی در كوفه بر پا سازد، و حماسه ای به یاد ماندنی و درسی عظیم از قدرت رزمی و روحی یك مؤمن » در تاریخ، بر جای بگذارد. و این چنین كوفه كه به خاطر نهضت برای مسلم بن عقیل » وطن » شده بود، اینك به غربت تبدیل شده است. مسلم بن عقیل » بی یاوری چون هانی». 
و مسلم بن عقیل »، غریبی در وطن! مسلم بن عقیل » برای یافتن خانه ای كه شب را به روز آورد و در پناه آن، مصون بماند، در كوچه ها غریبانه می گشت و نمی دانست به كجا می رود. 
و اما در كوفه، همه درها به روی مسلم بن عقیل » بسته بود و هر كس، سودای سلامت و آسایش خویش را در سر داشت. تا این كه پس از چند روز آوارگی در محله بنی بجیله » زنی به نام طوعه » به مسلم پناه داد. پسر طوعه، بر خلاف مادرش از هواداران ابن زیاد» بود. شب كه به خانه آمد، از حركات و رفتار مادر، متوجه اوضاع غیرعادی شد. با كنجكاوی فراوان بالأخره فهمید كه مهمانِ خانه شان كسی جز مسلم بن عقیل » نیست. بسیار خوشحال شد، كه اگر به والی شهر خبر دهد، جایزه خواهد گرفت. گرچه به مادرش قول داد و تعهد سپرد كه به كسی نگوید. 
سلام خدا و فرشتگان و پاكان، بر روح بلند حضرت مسلم بن عقیل » و هانی بن عروه» باد، كه شرط وفا و جوانمردی را ادا نمودند و جان خویش را فدای رهبر و مولایشان سیدالشهدا علیه السلام كردند. و درود بر همه ادامه دهندگان راهشان، كه راه حق » و آزادی » است.
و سپاهیان ابن زیاد شبانه به قصد جان مسلم بن عقیل » به خانه طوعه یورش بردند. حضرت مسلم بن عقیل » یك تنه در برابر انبوهی از سپاهیان ابن زیاد ایستاده بود و دلیرانه مقاومت و جنگ می كرد. هر هجومی را با شمشیر دفع می كرد و هر مهاجمی را ضربتی كاری میزد. مسلم بن عقیل »، تصمیم داشت كه تا آخرین قطره خون و تا واپسین دم و تا شهادت بجنگد، اما اطرافش را گرفتند و در یك حلقه محاصره از پشت سر، نیزه ای بر او زده و او را به زمین افكندند و بدین گونه، اسیرش كردند. طبق برخی از نقل ها سر راهش گودالی كندند و مسلم بن عقیل » در آن افتاد و اسیر شد. مسلم بن عقیل » را گرفتند؛ آزاده ای كه در اندیشه نجات آن اسیران بود، خود، در دست آنان گرفتار شد. او را به سوی دارالاماره بردند و ورقی دیگر از حماسه در پیش دیدگان تاریخ، نمودار شد. 
حضرت مسلم بن عقیل » با خرسندی از تقرب به مقام والای شهادت خود، دشمنان را ندا داد: 
من امروز، از خُم خون، می چشم شهد شهادت را ولی خرسند و خشنودم كه مرگم جز به راه حق و قرآن نیست. 
از این مردن سرافرازم كه پیش باطل و بیداد نیاوردم فرود، این سر نكردم سجده بر دینار، نسودم لحظه ای پیشانی ام بر زر، كنون در چنگ این دشمن، شرافتمند می میرم كه من، مردانه جنگیدم و بر مرگ دلیران و جوانمردان نمی بایست گرییدن. 
ولی ناگاه مسلم بن عقیل » را گریه فرا گرفت، و گفت: انا لله و انا الیه راجعون » یكی از سران سپاه ابن زیاد، از روی طعنه، گفت: كسی كه در پی این كارها باشد، بر این پیشامدها نباید گریه كند. مسلم بن عقیل » گفت: 
به خدا سوگند! گریه ام برای خویش و به خاطر ترس از مرگ نیست، بلكه گریه من برای خانواده ام و برای حسین بن علی و خانواده اوست، كه به سوی شما می آیند.» 
در زیر برق سرنیزه ها، آن اسیر آزاده تشنه لب، و آن آزاده گرفتار را نگهداشته بودند. هم به سرنوشت افتخارآمیز خویش می اندیشید و هم به فكر كاروانی بود كه به سوی همین كوفه در حركت بود و سالار آن قافله، كسی جز اباعبدالله الحسین (علیه السلام) نبود. مسلم بن عقیل » را به بالای دارالاماره می بردند، در حالی كه نام خدا بر زبانش بود، تكبیر می گفت، خدا را تسبیح می كرد و بر پیامبر خدا و فرشتگان الهی درود می فرستاد و می گفت: 
خدایا! تو خود میان ما و این فریبكاران نیرنگ باز كه دست از یاری ما كشیدند، حكم كن! 
شكوه و عظمت مسلم بن عقیل » در آن اوج و بر فراز آن سكوی شهادت و معراج، دیدنی بود. گرچه آنان، این قهرمان اسیر و دست بسته را با تحقیر و توهین برای كشتن به آن بالا برده بودند، لیكن عزت مرگ شرافتمندانه در راه حق، چیز دیگری است كه دیده های بصیر و دل های آگاه، شكوهش را می یابند. با ضربت شمشیر، سر از بدنش جدا كردند، و . پیكر خونین این شهید آزاده و شجاع را از آن بالا به پایین انداختند و مردم نیز هلهله و سر و صدای زیادی به پا كردند. 
پس از شهادت مسلم بن عقیل »، به سراغ هانی » رفتند و با دو ضربت، سر این انسان والا و حامی بزرگ مسلم بن عقیل » را از بدن جدا كردند. در حالی كه این چنین با خدای خود می گفت: بازگشت به سوی خداست. خدایا مرا به سوی رحمت و رضوان خویش ببر!» 
آن فرومایگان، بدن هانی را هم به طنابی بستند و در كوچه ها و گذرها بر خاك كشیدند. خبر این بی حرمتی به همه رسید. اسب سوارانشان حمله كردند و پس از درگیری با نیروهای ابن زیاد بدن هانی» و مسلم بن عقیل » را گرفتند و غسل دادند و بر آنها نماز خواندند و دفن كردند، در حالی كه جسد مسلم بن عقیل »، بی سر بود. آن روز، تنی چند از سرداران اسلام هم دستگیر شده و به شهادت رسیدند و اجساد مطهرشان در كنار آن دو قهرمان رشید به خاك سپرده شد و در روز نهم ذیحجه، كربلای كوچكی در كوفه بر پا شد و یادشان به جاودانگی پیوست. 
در پی این شهادت ها كه وضع كوفه اینگونه بحرانی و اوضاع نامساعد بود، كاروان امام حسین (علیه السلام) هم كه از مكه به سوی كوفه حركت كرده بود به سوی این شهر می آمد. 
حسین بن علی (علیهماالسلام) در یكی از منازل میان راه، خبر شهادت این سه یار وفادار خویش را شنید. شهادت مسلم بن عقیل »، هانی بن عروه» و عبدالله یقطر»، امام را ناراحت كرد و امام فرمود: انا لله و انا الیه راجعون » و اشك در چشمانش حلقه زد. چندین بار، برای مسلم بن عقیل » و هانی» از خداوند رحمت طلبید و گفت: خدایا برای ما و پیروانمان منزلتی والا قرار بده و ما را در قرارگاه رحمت خویش جمع گردان، كه تو بر هر چیز، توانایی!» آنگاه نامه ای را كه محتوایش گزارش شهادت آنان و دگرگونی اوضاع كوفه بود بیرون آورد و برای همراهان خود، خواند و گفت: هر كس از شما می خواهد برگردد، برگردد، از جانب ما بر عهده او پیمان و عهدی نیست. 
آرامگاه حضرت مسلم بن عقیل »، این شخصیت والا مقام در بیرون باروی - دیوار - مسجد كوفه و در سمت جنوب شرقی آن قرار دارد كه به وسیله راهرو كوتاهی از مسجد می توان به درون صحن آن قدم نهاد. حرم حضرت مسلم بن عقیل » علیه السلام فضای وسیعی در شرق مسجد كوفه را در برگرفته و از گنبد طلایی بزرگ و چندین رواق و شبستان و ایوان تشكیل شده است و در برابر حرم حضرت مسلم بن عقیل » و در سمت شمالی صحن او آرامگاه هانی بن عروه قرار دارد. 
سلام خدا و فرشتگان و پاكان، بر روح بلند حضرت مسلم بن عقیل » و هانی بن عروه» باد، كه شرط وفا و جوانمردی را ادا نمودند و جان خویش را فدای رهبر و مولایشان سیدالشهدا (علیه السلام) كردند. و درود بر همه ادامه دهندگان راهشان، كه راه حق » و آزادی » است.

مسلم از دیدگاه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)
شیخ صدوق در كتاب امالی از ابن عباس روایت می كند كه علی بن ابی طالب (علیه السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض كرد: تو عقیل را دوست می داری؟! فرمود: آری ، من عقیل را از دو جهت دوست دارم: 
اول: این كه عقیل را برای وجود خودش دوست می دارم. 
دوم: به جهت این كه ابوطالب او را دوست داشت، دوست می دارم. فرزند همین عقیل در راه دوستی فرزند تو فدا می شود و چشمان مؤمنین برای او گریان خواهد شد و ملائكه بر او درود می فرستند. 

شجاعت و شهامت
علامه مجلسی در مورد شجاعت مسلم بن عقیل می نویسد: 
"مسلم بن عقیل در میان هم سن و سالان خویش به شجاعت و سخاوت مشهور و به كثرت دانش و خرد شناخته شده بود. 

سفارت و نیابت
محدث قمی می نگارد: وقتی فرستادگان و نامه های كوفیان از حد گذشت و تعداد نامه های آنان به دوازده هزار رسید، امام حسین (علیه السلام) در جواب آنان نامه ای بدین گونه نوشت: 
"من برادر، پسرعمو و شخص مورد اعتماد خاندانم، مسلم بن عقیل را به سوی شما فرستادم. ." 
و سپس او را با قیس بن مسهر صیداوی و . برای بیعت گرفتن راهی كوفه نمود و حضرت مسلم را به تقوا، حسن تدبیر و مدارا نمودن مأمور كرد به مسلم فرمود: چنانچه دیدی مردم كوفه درباره بیعت با من متحد بودند، جریان را برایم بنویس. 
حضرت مسلم بنا به فرمان امام به سمت كوفه حركت نمود. پس از رسیدن به كوفه مردم، اظهار مسرت و خوشحالی كردند و دسته دسته به حضور آن حضرت آمدند. مسلم نامه امام را برای آنان تلاوت كرد و ایشان با شنیدن مضمون نامه، گریان شدند و با مسلم بیعت نمودند. 

اشعاری در مدح و مصائب حضرت مسلم علیه السلام

مرحبا مسلم كه هست از رفعت آن گردون جناب 
خسرو لب تشنگان را ابن عم و نایب مناب 
گر چه در ملك شهادت نیست شاهی جز حسین 
لیك شد حصن شهادت را ز مسلم فتح باب 
سعی مسلم داد بر اسلام رونق تا به
بر روان او سلام مسلمین از شیخ و شاب 
صورت او چون حسین و سیرت او چون حسن
در مروت مصطفی و در فتوت بوتراب 
روز هیجا چون كشیدی تیغ بران از غلاف 
گفتی از ابر سیه گشتی درخشان آفتاب 
كوفیان كردند از وی دوری و نبود عجب 
روبهان را باشد اندر دل ز شیران اضطراب 
میهمان خویش را كشتند بی جرم و گناه 
باد بر آن میزبانان لعنت حق بی حساب 
داشت جای آن كه از بهر پسر عمش حسین 
با زبان حال بنویسد كه ای عالی جناب 
سوی این بی آبرو مردم میا ترسم ز كین
بر تو و بر اهل بیت مضطرت بندند آب
زین سفر بگذر كه ترسم اكبرت گردد شهید
وز غم گیسوی او لیلا شود بی صبر و تاب 
زین سفر بگذر كه ترسم دست و پای قاسمت
گاه دامادی شود در كربلا از خون خضاب 
زین سفر بگذر كه ترسم حنجر اصغر شود
پر ز خون از تیر اعدا چون دل زار رباب 
زین سفر بگذر كه می ترسم شوند از كین اسیر
آل پیغمبر به دست فرقه دور از ثواب 
زین سفر بگذر كه ترسم عابدینت را برند
با غل و زنجیر نالان جانب شام خراب 
زین سفر بگذر كه می ترسم یزید دون زند
چوب خیزران بر لب لعل تو در بزم شراب 
از جفای كوفی و شامی مگو دیگر صغیر
ز آتش نظم تو جان خلق عالم شد كباب 
"مصیبت نامه، صغیر اصفهانی"

منابع:
تاریخ طبری 
نفس المهموم شیخ عباس قمی (رحمت الله علیه) 
ارشاد شیخ مفید (رحمت الله علیه) 

چرا به حضرت علی (علیه السلام) «قسیم النار والجنة» می گویند؟

حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

گروه فرهنگی هنری طلوع

بن ,كه ,عقیل ,» ,مسلم ,كوفه ,بن عقیل ,مسلم بن ,عقیل » ,علیه السلام ,» و ,ادامه دهندگان راهشان، ,علیه السلام كردند ,شنید شهادت مسلم ,خشنی همچون عبیدالله

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

confhacourtcy Angel's receptions maloosak1579 Cheap Jerseys China فایل صوتی امادگی ازمون وکالت - منابع وکالت - منابع قضاوت - منابع سردفتری اسناد رسمی remoconra tentpolocphy gelteocole Photoshop Tutorial liosculense